دوری نمی گذارد برای گیسوانت جشنی بر پا کنم تقدیم به تو که همه هستی ام شدی ای مهربان! ز بخت بد دلم امشب گرفته بی تاب است سیاه و تیره امشب جدا ز مهتاب است ( کجا روم به که گویم که حال دل چون است ) ز شب گذشته ولی دیده خالی از خواب است فغانم از غم و درد و فراق و تنهائیست چنان که مانده غریقی میان گرداب است در انتظار سحر می کنم به شب صبح را نگاه منتظرم همچو جوی بر آب است زدیده اشگ روانم بگونه می لغزد عجب مدار چو خون آبه جگر ساب است عصر یک روز بهاری زیرباران بیقرار رد شدی از آخرین پیچ خیابان بهار مثل گلبرگی عرق پوش از نوازشهای شرم طعنه میزد گونه ات حتی به نارنج و انار پیش از این آری اگر می دیدمت این سالها رخنه در روحم نمی کرد این سکوت مرگبار گفتمت بنشین ، برایم حرف تنهایی بزن غیر عشق اینجاندارد هیچ حرفی اعتبار بی توتکرار خزان است و زمستان و ستم بی تو تقویمم تهی از عید و نوروز و بهار بی تعارف از دلت می آید ای خوب نجیب بعد چندین روز و ماه و سالهای آزگار باز هم من باشم و شب پرسه های انتظار مانده بود از خواب دیشب روی پلکم یادگار تولد من دومین روز بهار اشکی چکید بر زمین اشکی از چشمانی کوچک شب تمام شد و آنروز بود که برای اولین بار صبحی می دیدم هر چند تصویری نیست حال سالها گذشته و سالی بر سالهای زندگیم افزوده می شود می شنوم از همه سو می گویند تولدت مبارک از همه شما دوستای عزیزم بابت تبریکای قشنگتون تشکر می کنم و برای تک تکتون بهترینها رو آرزو دارم موفق و موید باشید . این کیک زیبا هم به مناسبت فرا رسیدن سال نو و هم برای تولد من تهیه شده گل یاسم بابت هدیه زیبات متشکرم
که گیسوانت را یک به یک شعری می باید
ستایشی می باید
تک تک گیسوانت را می شناسد قلبم
انگاه که در گیسوانت محو می شوم فراموشم مکن
به خاطر بیاور که دوستت دارم
مگذار درین دنیای تاریک گم شوم
موی تواین سیاهی زیبا
همچون بال کلاغان راه را نشانم خواهد داد
به شرط انکه فاصله آنها را دریغ نکند
باتو بودنم
خواب شیرین صبحگاه من است
بی تو بودنم
غم شب های تار من است
چرا؟
ای مونس شب های هجران من
دور و خاموش،
لب بسته
همچو غنچه
نشسته ای
وا کن!
قفل لبانت
که واژه های بیکرانه تو،
نوای دل تو،
ناز و ادای تو برای من است
بگذار بتابم
ای یار
به خورشید چشمانت
که چشمان خورشید صفتت برای من است
چون پیراهن
در تن نیاز تو وابسته ام
ای نازنین
تن شفاف تراشیده ای تو
برای من است
ای خورشید درخشان آسمان عشقم
بخند
نمی دانی
بی تو اسیری باران برای من است
ای عشق!
تو در خواب خماری
و
در خیال آزاد
اما ای زیبا!
راهت ،
پناهت
نگاهت برای من است
باز هم من باشم و تنهایی و دردی غریب
ابرها رفتند و من ماندم و تنها جای پات
Design By : Pichak |