زیستن را تفسیر کن دستهایت را می گیرم و با تو به خورشید می رسم ساحل بیکران زندگیم
تو که دستهایت
برترین کلام را که دوست داشتن است
تعلیم می دهد
و صدای قلبت
رگهای مرا بیدار می کند
اندوه را تعریف کن
ای سپیده محصور
که در پیکرت روح حساس ابریشم ها جاریست
و هیچ کس جز من
رنگ چشمانت را نشناخته
و عشق را تفسیر کن
در پریشان سکوتت
زمانی که خیابان
رنگ چشمان تورا می گیرد
و درختان نامت را
نجوا می کنند
و من خاطرات ناچیز بودن را
در لبخندی
به کوچه تاریکی می بخشم
و به دری می کوبم
که تو می گشایی
تنها عبور
ستاره ای که شب را می شکند
از آسمان ها
می گذرم
دستهایت را می گیرم
و به خورشید می رسم
نوشته شده در چهارشنبه 89/2/1ساعت
11:23 صبح توسط ایمان نظرات ( ) |
Design By : Pichak |