دست ها بالا بود باز هم مانند همیشه در یاد و خاطر منی ساحلم
هر کسی سهم خودش را طلبید
سهم هر کس که رسید ،
داغ تر از دل ما بود
ولی
نوبت من که رسید سهم من یخ زده بود !
سهم من چیست مگر !
یک پاسخ
پاسخ یک حسرت !
سهم من کوچک بود
قد انگشتانم
عمق آن وسعت داشت
وسعتی تا ته دلتنگی ها
شاید از وسعت آن بود
که بی پاسخ ماند!
نوشته شده در دوشنبه 89/3/31ساعت
7:51 صبح توسط ایمان نظرات ( ) |
Design By : Pichak |