صدایت می کنم باران صدایت می کنم ساحل ولی باز شوقی دگر دارم صدایت می کنم ساحل
نگاهت می کنم ای عشق
وامشب شور دلتنگی
هوای خانه دل شد
عجب دل را!
ببین ما را چه حاصل شد؟
وعشق آمد
از اول، بی صدا آرام وآهسته
به نرمی آمد وبا عشق
یکدل شد
از آن پس حاکم محض خلایق شد
وما را باز سکوت شرم حاصل شد
ندایش ضربه دل شد
وآثارش درون چهره ظاهر شد
و او کم کم نوای عاشقی سر دادو
آخر،لیک منکر شد
مرا با عاشقی عهدی نبوده ست
که این را عشق ممکن شد
عجب دل را!
ببین یک لحظه غافل ماند
ولی یک عمر عاشق شد
نگاهت می کنم ای عشق
وامشب شور دلتنگی
هوای خانه دل شد
عجب دل را!
نوشته شده در یکشنبه 89/3/9ساعت
8:13 صبح توسط ایمان نظرات ( ) |
Design By : Pichak |