من وجودم خالی است تهی از هرچه تو می انگاری من کویری هستم، در پی قطره آبی از نور کوله بارم پردرد و درونم بی درد و خروش نفسم از همه درد، من نمی دانستم که شقایق زیباست و هزار می خواند و غروب ، از شوق دیدار طلوع سر تسلیم به روز می آرد و نسیم شب را به نوازشگر دست های هوا می سپارد من اگر تلخم و گر افسرده به تو می اندیشم.به تو که روح وجودت ، شوق پرواز به من خواهد داد. به تو می اندیشم به وجودت،لبریز از جوشش عشق به جفای یک تیر،به فراق دل زخم خورده خود من، اگر سردم و گر تب دارم خاطرات سبز دیدار تو در دل دارم لحظات سبز ایمان و سلام پشت دروازه شهر که به تدبیر دو عالم زیباست که به هر شوق و به هرعمر رویاست با قفل دستان نشاط آورتوست که به مهمانی رسوایی شب خواهد رفت و تو خواهی آورد جوشش لحظه عشق و به تقدیم وجودت همه را از رخ زیبای بهار، بهره مند خواهی ساخت، انتظارم سخت است و پر از ساعت تنهایی و غم به تومی اندیشم. رازهای غم تنهایی را زمزمه دل تارم کردی به تو می اندیشم به تو ای جاذبه روشن تاریکی ها به تو می اندیشم... ای ساحل زیبای زندگیم تک و تنها به تو می اندیشم
Design By : Pichak |