ای که شدی همه هستی من! لب تو، نقطه آغاز وجود ابرویت منحنی بود و نبود شب تو تجربه یی رویایی آخرین فرصت استثنایی می رسم، می رسم آخریک روز به تو-آری-به تو ای عشق هنوز با تو گیلاس،دوچشم بیدار تا نوازش کنی او را یکبار آینه، آب شد و مات تو شد روح مهتاب شد و مات تو شد نام تو،آبی جان همه چیز جان هرچیز وجهان همه چیز بازمی آیی ازآینه و عشق به تماشایی ازآیینه وعشق محو چشمان تو هستم -هرشب- محو دنیایی از آیینه وعشق می بری غربت امروز مرا سمت فردایی از آیینه و عشق به نفسهات سپردم خود را به مسیحایی از آیینه وعشق ای بودنت بهار! تو بمان تو بگو تو بخند ای بهترینم ای نازنینم ساحلم همیشه بمان تو بی نظیری
Design By : Pichak |