سفارش تبلیغ
صبا ویژن
');"> اسفند 1388 - توکـــــل بــــه خـــــدا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

توکـــــل بــــه خـــــدا

عصر یک روز بهاری زیرباران بیقرار

 

رد شدی از آخرین پیچ خیابان بهار

 

مثل گلبرگی عرق پوش از نوازشهای شرم

 

طعنه میزد گونه ات حتی به نارنج و انار

 

پیش از این آری اگر می دیدمت این سالها

 

رخنه در روحم نمی کرد این سکوت مرگبار

 

گفتمت بنشین ، برایم حرف تنهایی بزن

 

غیر عشق اینجاندارد هیچ حرفی اعتبار

 

بی توتکرار خزان است و زمستان و ستم

 

بی تو تقویمم تهی از عید و نوروز و بهار

 

بی تعارف از دلت می آید ای خوب نجیب

 

بعد چندین روز و ماه و سالهای آزگار


باز هم من باشم و تنهایی و دردی غریب


باز هم من باشم و شب پرسه های انتظار


ابرها رفتند و من ماندم و تنها جای پات


مانده بود از خواب دیشب روی پلکم یادگار


نوشته شده در چهارشنبه 88/12/26ساعت 11:46 صبح توسط ایمان نظرات ( ) |

تولد من

دومین روز بهار

اشکی چکید بر زمین

اشکی از چشمانی کوچک

شب تمام شد و آنروز بود که برای اولین بار صبحی می دیدم

هر چند تصویری نیست

حال سالها گذشته و سالی بر سالهای زندگیم افزوده می شود

می شنوم از همه سو می گویند

تولدت مبارک

از همه شما دوستای عزیزم بابت تبریکای قشنگتون تشکر می کنم و برای تک تکتون بهترینها رو آرزو دارم

  موفق و موید باشید .

این کیک زیبا هم به مناسبت فرا رسیدن سال نو

و هم برای تولد من تهیه شده

گل یاسم بابت هدیه زیبات متشکرم


نوشته شده در چهارشنبه 88/12/26ساعت 7:29 صبح توسط ایمان نظرات ( ) |

 

گل من! قلبت را به خداوند سپار...

آن همه تلخی و غم،این همه شادی و ایمانت را...
گاهی از عشق گذر کن و دلت را بسپار به خداوندی که
خوب می داند گل من! سهم تو از دل چیست....

گاه دلتنگ شوی،گاه بی حوصله و سخت و غریب
و زمانی را هم،غرق شادی و پر از خنده و عشق...
همه را ای گل ناز،به خداوند سپار...
خاطرت جمع عزیز! که عدالت،خصلت مطلق اوست...

گل نازم! این بار چشم دل را وا کن!
دست رد بر دل هر غصه بزن...حرفهایت را
گرم و آرام و بلند،به خداوند بگو...
عشق را تجربه کن!

حرف نو را این بار،از لب شاد چکاوک بشنو!
قطره آبی بچکان بر کویر دل و بر بایر این عاطفه ها...!
گل من! در این سال که پر از روز و شب است
و پر از خاطره هایی تازه!

چشم دل را نو کن
و شبیه شب و شبنم غرق موسیقی باش!
لحظه ها میگذرندـتند و بی فاصله از هم...
مثل آن روز که انگار،گلم! هرگز از راه نرسید...!

...آری ای خوب قشنگ!
زندگی آمدن و رفتن نیست....
خاطره ها هستند،گاه شیرین و گهی تلخ و غریب!
بهتر آن است که در روز جدید
فکر را نو بکنیم،عشق را سر بکشیم
و دل تار غمین را بنشانیم سر سفره نور
خانه اش را بتکانیم و سپس
هر در و پنجره را،سوی چشمان خدا وا بکنیم...

روز نو آمده است! و بهار هم امسال
مثل هر سال از آغوش خدا می روید!
کاش این بار گلم!
..با دل گرم زمین عهد ببندیم،دگر
قدر بودنها را، خوبتر می دانیم...
و خدا را هر روز،از نگاه همگان می خوانیم...!

فاصله بسیار است بین خوبی و بدی...می دانم!!!
ولی ای ماه قشنگ!
آنچه در ما جاری است،این همه فاصله نیست!
چشمه گرم وصال است و عبور...
زندگی...میگذرد،تند و آسان و سبک...!
عاشق هم باشیم،عاشق بودن هم-
عاشق ماندن هم،عاشق شادی و هر غصه هم...

روز نو،هر روز است!
فکر را نو بکنیم...!
...عشق را سر بکشیم...!
زندگی، میگذرد....!تند،آسان و سبک!!!


نوشته شده در دوشنبه 88/12/24ساعت 11:26 صبح توسط ایمان نظرات ( ) |


Design By : Pichak

جاوا اسکریپت

کد ماوس